عبدالعزیز مولودی
روز چهارشنبه هفدهم بهمن هشتادو شش، سرلشگر محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران طی سخنرانی در جمع مسئولان بسیج دانشجویی، آشکارا به حمایت از جریان سیاسی موسوم به اصولگرا پرداخت و حمایت از این جریان را درانتخابات مجلس هشتم، ضرورتی قطعی و اجتنابناپذیر و تکلیفی الهی خواند. این نخستین بار بود که فرمانده کل سپاه این چنین آشکارا به جبههگیریهای جناحی در صحنه سیاسی پرداخت. اگر چه دخالت نیروهای نظامی در مسائل سیاسی کشور مخصوصا در دولت نهم وسیع تر از گذشته بوده است ولی چنین اظهارات صریحی تازگی داشت. در صورتیکه مسئله انتخابات و نزدیک بودن زمان آن مطرح نبود، شاید هرگز حساسیتی که نسبت به سخنان فرمانده کل سپاه نشان داده شد، شکل نمیگرفت. دخالت نظامیان در عرصه سیاسی موضوعی است که بسیار مورد توجه منتقدان قرارگرفته است... این مشکل در رژیم گذشته نیز وجود داشت و اصولا دولت پهلوی محصول نضامیگری و دخالت نیروهای نظامی در سیاست کشور بود. بعد از انقلاب اسلامی و پیداشدن نیروهای نظامی انقلابی مانند سپاه پاسداران و کمیتههای انقلاب در کنار ارتش، ژاندارمری و پلیس در عمل شمار نیروهای متعارف نظامی به صورت رسمی افزایش یافت. علاوه بر آنها، سازمان بسیج که بعدها در همه زمینههای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی گسترش یافت درکنار عشایر مسلح پیچیدگی بیشتری به نیروهای نظامی داد. چرا که آنها مانند ارتش برکنار از سیاست نماندند. در عین حال نقش این نیروها در جنگ با عراق، موقعیت آنها را بیش از پیش تقویت کرد. با وصف این در وصیت نامه آیتالله خمینی، که بعد از فوت ایشان منتشرشد، به صراحت آمده است که به تأکید ایشان قوای مسلح اعم از ارتش، سپاه، کمیتههای انقلاب، بسیج، ژاندارمری و عشایر را مطابق قانون اساسی و قانون ارتش و نیروهای مسلح از هرگونه دخالت در سیاست و بازیهای سیاسی یا ورود به احزاب سیاسی منع کردند.
گسترش فعالیتهای اقتصادی نیروهای نظامی، واگذاری مشاغل و مسئولیتهای سیاسی به مسئولان رده بالای نظامی و حتی حضور در رقابتهای پارلمانی و متعاقب آن ورود نظامیان به مجلس هفتم، ادغام فرماندهی بسیج و سپاه و قرارگرفتن بسیج به عنوان بخشی از بدنه سپاه، عملکرد بسیج دانشجویی و تشکیل دیگر سازمانهای بسیج در دانشگاه (گارد حفاظت، بسیج اساتید) در کنار سازمان بسیج دانشآموزی و اخیرا گمانه سپردن تأمین امنیت حوزههای رأیگیری به بسیج بجای نیروی انتظامی، نگرانی بیش از پیش فعالان مدنی و سیاسی را از گسترش بیرویه نظامیگری در عرصههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی برانگیخت. مسئله انتخابات مجلس هشتم و حساسیت نشاندادن فرمانده سپاه نسبت به آن، دلیل این نگرانی را آشکارکرد و باعث شد که کم و بیش همه افراد و جریانات در برابر آن موضعگیری کنند:
سیدحسن خمینی، نوه آیت الله خمینی، طی مصاحبهای با هفته نامه شهروند امروز، موضعگیری انتخاباتی فرمانده سپاه را مخالفت با آیت الله خمینی قلمداد کرد. سید حسن خمینی در این مصاحبه از نظامیانی که قصد ورود به عرصه سیاست دارند خواست که ابتدا "ترک نظامیگری" کنند، چراکه به گفته وی،"حضور تفنگ در عرصه سیاست یعنی پایان گفتمان سیاسی". در پی انتشار این مصاحبه، سایت اینترنتی نوسازی که هوادار اصولگرایان حاکم هستند با انتشار نوشتهای، به سیدحسن خمینی شدیداً حمله کرد. علاوه بر آن، اظهارنظر مقامات سیاسی و روحانی در کنار فعالان اصلاحطلب و حتی اقتدارگرا، نشان از وجود نگرانی همه جناحها از وضعیت موجود بود. آقای هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه دو هفته گذشته گفتند که: "نمیدانم این حرفی که حاج حسن خمینی مبنی بر عدم دخالت نظامیها در انتخابات مطرح کرد چقدر خلاف بود که این همه عصبانیت در مقابل آن را شاهد بودیم". آیتالله توسلی از شاگردان و نزدیکان آیتالله خمینی، در جلسه مجمع تشخیص مصلحت با انتقاد از این روند به ممنوع بودن فعالیت سیاسی نیروهای نظامی اشاره کرد و با اظهار تأسف از حمله به سید حسن خمینی، از شدت تأسف دچار حمله شد و جان سپرد. ضمن اینکه اصلاحطلبان و فعالان سیاسی منتقد نیز در این زمینه بیشتر از گذشته به بیان دیدگاههای خود پرداخته و خواستار عدم دخالت نظامیان در عرصههای سیاسی شدند و حضور گسترده آنها را در موقعیتهای سیاسی کشور به عنوان خطری برای آینده برشمردند.
سابقه حضور نظامیان در کشورهای منطقه ، ناگفته روشن است. از دولت در معرض تحول ترکیه که اخیرا با تلاشهای برخی از احزاب معتدل مانند عدالت و توسعه(حزب حاکم) تا اندازهای گمان میرفت دخالت نظامیان کمالیست در سیاست و دولت ترکیه کاهش یابد و البته برخلاف آن هم اکنون به بهانه سرکوب نیروهای حزب کارگران کرد در عمق 25 کیلومتری خاک عراق عملیات نظامی انجام میدهند؛ گرفته تا کشورهای عربی و اسلامی مانند مصر با سابقه تاریخی و سیاسی کهن و عراق با آشفتگی در سیاست و حکومت در آن کشور از بدو پیدایش، کشور پاکستان که به تازگی بحران قتل سیاسی بینظیر بوتو، از رهبران مخالف دولت نظامی ژنرال مشرف را تجربه کرد، لبنان عروس خاورمیانه با زخمهای بسیار بر دامن خونآلوده آن که معلوم نیست بالاخره سکان کشتی قدرت آن در داخل این کشور است یا خارج از آن و از همه مشخصتر سوریه است دولتی ظاهرا غیر نظامی و در عین حال حامی همه حرکتهای نظامی در سطح منطقه، همه این شواهد نشان ازآن دارد که نظامیان در خاورمیانه قدرت سیاسی را در کشورهای خود زیر کنترل آورده یا بر آن سوار شدهاند. با چنین سابقهای در منطقه، بدیهی است در ایران با تجربه مستقیم و غیر مستقیم کودتاهای نظامی در قرن بیستم و با داشتن ترکیب متنوعی از سازمان نظامی( با رویکرد انقلابی و ایدئولوژیک بخشی از آن) و حضور در زمینههای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کشور، صاحبنظران، جریانات فکری و احزاب سیاسی را نسبت به آینده سیاسی کشور بیمناک کند. جا دارد که جریانهای سیاسی کشور، احزاب سیاسی کشور از هر جناح یا طیفی که هستند، شخصیتهای فکری و فرهنگی و عموم فعالان اجتماعی و سیاسی در این زمینه بیشتر از گذشته به بیان دیدگاههای انتقادی خود بپردازند و آگاهی لازم را در این مورد ایجاد و منتشر نمایند؛ تا بدینوسیله و با فشار بر مقامات مسئول از افراد نظامی در مقامات سیاسی که برخلاف قانون اسیاسی هم هست استفاده نشود. نظامیان وظایف ذاتی مشخصی در تامین امنیت داخلی و خارجی کشوردارند. به نظر میرسد انجام اعمالی خارج از وظایف سازمانی زمینه را برای نظامیگری در داخل کشور و در نتیجه بازشدن راه برای بروز جنگ به اشکال مختلف مساعد میکند. در عین حال واجد مشکلات اجتماعی دیگری نیز هست که بیان آنها نیازمند مجال دیگری است.
نظرات
<br /> <br /> یکی از خوانندگان یادداشت نظامیان وانتخابات، در کامنتی(خصوصی که برای اطلاع خوانندگان وارد کامنت های عادی کرده ام) که قدری نارضایتی و البته تهدید ازآن برداشت میشود، برآن ایراد گرفتهاندکه:(وظیفه دیگری غیر از پاسداری از جوهره ی انقلاب اسلامی و حریم و حدود آن (اصول گرایی)برای سپاه پاسداران تعریف نمایید؟اینکه متاسفانه اصول گرایی مورد سو استفاده قرار گرفته و شان آن در حد حزب و گروهی خاص تنزل پیدا کرده و بهانه ای برای شما شده چیز دیگریست.همچنانکه واژه مقدس اصلاح طلبی نیز متاسفانه با عملکرد عده ای انحصارطلب دستخوش تحریف شد. از شما انتظارم بیش از اینهاست انشاالله از نزدیک با هم آشنا وبیشتر صحبت خواهیم کرد.برای شما و امثال شماها یک سینه سخن دارم.) <br /> <br /> اگر با محتوای همه یادداشت ها و مسائلی که در اینجا مطرح شده و میشود برخی همفکری داشتهباشند، طبیعی است که برخی نیز با آن مخالف باشند.آنچه در تعامل اندیشهها مهم است صیقل خوردن آنها از طریق مفاهمه انتقادی است.در این صورت ممکن است که بازهم دو نظر یکدیگر را نپذیرند،اما نتیجه بحث به علت آنکه در بستری منطقی جریان داشته پذیرفتنی باشد.زیرا منجر به حذف یکی به نفع دیگری نمیشود.سیاق بحث آن دوست که با عنوان مستعار"بماند" نظردادهاند از این سنخ نیست و ناظر بر نوعی تهدید وحذف به شیوههای غیرمعمول است. برای روشنترکردن این بحث که به یکی از موضوعات جدی کشور تبدیل شدهاست (و بحث از آن در اینجا نیز به دلیل احساس مسئولیت در مقابل حال و آینده این سرزمین است) به طرح موضوع دیگری میپردازم. در ابتدا باید در نظر داشت که وقتی از عدم دخالت نظامیان در سیاست صحبت میشود، منظور چیست؟ وچرا؟ آیا طرح این موضوع لزوما به تضعیف حاکمیت منجر میشود؟ یا خیر. با این وصف "وظیفه پاسداری از انقلاب" به گفته آن دوست عزیز به چه معنا میتواند در مورد نظامیان و مخصوصا سپاه پاسداران مصداق پیدابکند.آیا وظیفه سپاه دفاع از اصولگرایی است؟ در این صورت سپاه چگونه می تواند اصولگرا باشد؟<br /> <br /> نویسندگان قانون اساسی در ابتدای پیروزی انقلاب علیرغم نادیده گرفتن برخی از کاستیهای کارشان در تدوین آن، در این زمینه که بایستی حوزه نظامی به طورکلی از سیاست برکناربماند، شایسته عمل کردند.در وهله اول به این دلیل که همگی کم و بیش شناختی از نظام پیشین ایران داشتند و میدانستند که یک پایه اساسی رژیم شاه مبتنی بر ارتشی بود که در این اواخر تمام ارکان تصمیمگیری سیاسی را نیز زیر تسلط خود گرفته بود. شاید خود شاه نیز با پوشیدن لباس نظامی، احساس قدرت بیشتری میکرد. ولی این همه قدرتمندی ارتش و دیگر دستگاههای نظامی و امنیتی درموقع خود نتوانست جلوی موجی را بگیرد که به قدرتمندی بیش از اندازه آنها اعتراض داشت. دوم اینکه قانونگذاران اولیه، همگی برای انقلاب ونتایج آن دلمیسوزاندند وبه آن علاقه داشتند. به قاعده تصویب چنین قانونی از سوی آنها از سر مخالفت با نظام برآمده از انقلاب نبود. <br /> <br /> حال برکناری نظامیان از سیاست را به چه معنا باید در نظرداشت؟ در تجربههای بشری که تا حال دیدهشده و نسبتا موفیتآمیز هم بودهاست، اعتقاد بر این است که تصمیم در حوزه سیاسی را بایستی سیاستمداران بگیرند و به اجرا بگذارند.حتی تصمیمات مربوط به جنگ و صلح نیز بایستی توسط مقامات سیاسی صورت بگیرد، بعد نظامیان آنرا به اجرا گذارند. این معنای ساده عدم دخالت نظامیان در سیاست است. دراین صورت میتوان تضمین کرد که در سطح داخلی زندگی توام با آرامش و امنیت برای شهروندان و در سطح خارجی نیز ضمن تامین امنیت کشور، در موقع ضرورت(که با تصمیم سیاستمداران تعیین میشود)آنها میتوانند و باید در مقابل عوامل تهدید بایستند. میتوان وظیفه ذاتی پاسداری از انقلاب را نیز در اینجا یادآور شد که اگر نیروهای نظامی (شامل همه نیروهای رسمی و غیررسمی) به این وظیفه با شرط یاد شده بالا عمل نمایند؛ هم این تحقق مییابد هم آن. البته اگر سپاه بخواهد در عرصه سیاسی اصولگرایی کند، لازم است غیرنظامی شود، یعنی کلیه فعالیت های نظامی را همراه با سلاحهای خود کنارنهد، امتیازات نظامی را از دست بدهد و به عنوان یک گروه اصولگرا و تابع قوانین موجود کشور فعالیت نماید؛ می تواند اصولگرایی کند و فعالیت سیاسی نماید. فکر نمی کنم کسی با این مسئله مشکل داشته باشد.آیا اصولگرایی ضرورتا باید با اسلحه باشد؟(مهم نیست که از اسلحه استفاده شود یا نه.مهم این است که کار سیاسی با اسلحه و توسط مقام نظامی به کوتاه ترین راه که سرکوب و قدرت نمایی است منجر می شود.) <br /> <br /> آنچه که در کشور رویداده مخصوصا در سالهای اخیر، برخلاف قانون اساسی و تاکید آقای خمینی- رهبری انقلاب- و البته برخلاف تاکید تحلیلگران و منتقدان سیاسی(افراد یا جریانات) حضور در حال گسترش نظامیان در موقعیتهای سیاسی، اقتصادی است. طبق قوانین کشور نظامیان حق ندارند حضور اقتصادی موثر داشتهباشند.قدرت اقتصادی به قدرت سیاسی تمایل دارد و اینها که به دست نظامیافتاد، با قدرت زور یکی شده ؛ نتایج آنرا هم میتوان بسادگی حدس زد. همه رژیمهای نظامی بدون تردید در ایجاد چنین اتحادی شکل گرفتهاند. در آن صورت تصمیمهای سیاسی را نیز نظامیان طبق قواعد جنگی و نه سیاسی میگیرند. ادبیات مورد استفاده مردم نیز رنگ نظامی میگیرد(وضعیت فعلی ما) و به این ترتیب جامعه نظامیمیشود. در هیچیک از اینها تضمینی وجود ندارد که چون کل جامعه نظامیشده است، در نتیجه هیچ بحرانی هم بوجود نمیآید یا به این ترتیب حاکمیت بیشتر عمرمیکند.بدون تعارف؛ در حال حاضر بیشتر پروژههای اقتصادی سودآور را سپاه برعهده دارد، عمده ترین موقعیت سیاسی در دست فرماندهان سپاه است. حتی سپاه در مجلس نیز نمایندگان زیادی دارد. هم چنین حمایت از نیروهای نظامی در سطح تصمیمات استراتژیک کشور قراردارد. توسط آنها معاملات خارجی(صادرات و واردات) صورت میگیرد و موارد بیشمار دیگری که من نوعی نمیدانم.از قضا همین مسئله در وضعیت کنونی مشکل ساز شدهاست. زیرا این نفوذ و قدرت روزافزون، کم کم عرصه را بر مدیریت سیاسی نیز تنگ میکند.در انتخابات مجلس هشتم که مراحل نهایی آن در حال شکل گیری است، بسیاری از کسانی که رد صلاحیت شدهاند از نیروهایی بودهاند که به قول آن دوست عزیز احساس وظیفه برای دفاع از انقلاب داشتند. به عنوان مثال، متن دفاعیه آقای دکترمهدی خزعلی را در اعتراض به رد صلاحیت خود ببینید. فکر میکنم همین کافی باشد تا به راز عدم دخالت نظامیان در عرصه سیاست(تصمیم گیری و مدیرت سیاسی) پی ببرید. <br /> <br /> همینکه آن دوست عزیز، تهدید کردهاند که: انشاالله از نزدیک با هم آشنا وبیشتر صحبت خواهیم کرد.برای شما و امثال شماها یک سینه سخن دارم، خود علت دیگری بر صدق ادعای مطرح شده است. اینجانب نه علاقه ای به قدرت نظامی و نظامیگری دارم و نه روحیه آنرا.احترامطرف مقابل نیز یک امر بدیهی برای من است.لذا با حفظ حرمت شما و هرکس دیگری آماده گفتگوی رودررو نیز هستم. من به روش خودم، هر چند شاید منطقی نیست ولی مانعی نمی بینم که شما نیزبه روش خود با من برخورد نمایید. <br /> <br /> http://moloudi.blogfa.com/post-200.aspx
نویسنده: کرد!چهارشنبه 8 اسفند1386 ساعت: 17:39<br /> با سلام خدمت استاد مولودی- حفظه الله-<br /> نمیدانم ما که خود را مسلمان میدانیم، چرا باید از سخن حق ترس و دلهره داشته باشیم و زبان به طعن و تهدید بگشاییم؟ مگر نه اینکه "قل الحق ولو کان علی أنفسکم" دستور اکید اسلام است؟! <br /> مگر این دنیا و قدرت چند روزهی آن برای کدامیک از جباران و دیکتاتوران سابق، مانده است که برای تهدیدکنندگان آقای مولودی بماند! آیا حافظان اسلام، از پرسش و انتقام خدای منتقم در روز یوم الدین هراسی ندارند؟! آیا ترساندن مسلمان، در محضر خدای رحمان، جرم نیست؟!!<br /> و اما بعد! به نظر بنده(هرچند آقای "بماند" را خوش نیاید)در اصل سپاه پاسداران به مانند کمیتههای انقلاب اسلامی به صورت نهادی انقلابی برای صیانت از انقلاب به شیوهای موقتی بوجود آمد، که البته باید بعد از رسیدن نظام به دوران استقرار، خود به خود از بین میرفت یا به مانند کمیتههای انقلاب که در سال 70 در نیروهای انتظامی ادغام شد، سپاه نیز در "ارتش ملی" کشور ادغام میشد؛ البته شاید دوران جنگ هشتساله خود مزید بر علتی شد که به تداوم فعالیتهای گستردهی نظامی، سیاسی، اقتصادی و... سپاه انجامید.<br /> در پایان امیدوارم مسئولان نظام نیز به دیدهی نصح و خیرخواهی، سخنان مشفقانه و دلسوزانهی آقای مولودی و همهی روزنامهنگاران و فعالان سیاسی را ارج نهند و نه اینکه با تهدید و ایجاد جو رعب و وحشت موجبات ایجاد فضای ناامنی و پلیسی را در جامعه دامن زنند.<br /> آقای مولودی عزیز از یزدان منان، برایتان آرزوی سلامتی، تندرستی و زندگی عزیزانه دارم و به همتتان درود میفرستم. <br /> دوستدار شما <br /> -------------------------------<br /> نویسنده: صدیق چهارشنبه 8 اسفند1386 ساعت: 17:42<br /> جوامعی که حدود نیم قرن از اولین تجربه دموکراسی شدن را پشت سرمی گزارند به در جه ای از درک ذهنی واجتماعی رسیده اند که براحتی نظرات دیگران را می شنوند ارزیابی می نمایند و پاسخ متناسب با آن رامی دهند . در این جوامع تحمل نظرات مخالف از جمله اصول بدیهی واساسی شمرده می شود و هر نظری متناسب با خودش پاسخ دریافت می نماید. اما این امر درجامعه ما خیلی غریب است .شاید تصور نماییم که چرا این جامعه باوجود بالا رفتن سطح سواد وارتقاسطح اجتماعی به چنین درجه ای نرسیده است ؟چه تفاوتی بین جامعه ما وجوامع توسعه یافته وجود دارد ؟ می توان ریشه این امر را در فرهنگ جامعه جستجو کرد.فرهنگ جوامع دیگر حدود 500سال است که این امر را آزموده اند اما جامعه ما بیش از 3000سال است که دارای حکومت استبدادی ونظامی است و انتظار تغیر آنی درحدود 30سال عبث وبیهوده است .فرهنگ جامعه ما هنوز در خانواده ها یمان استبدادی است .مدارس مان نیز همینطور .کدام نهاد یا سازمانی را سراغ داریم که از روی اصول وقاعده وقانون کارهای خود را انجام دهد ؟ یا از طریق پارتی بازی رشوه گیری باند بازی وجناح بازی <br /> و....باید تحمل کنیم وصبر تا این فرهنگ 3000ساله که اتفاقاخیلی هم به آن می نازیم عوض شود و زمینه برای آرامش وصلح در درون جامعه مهیا گردد. باتشکر<br /> ----------------------------------------------------------<br /> نویسنده: انتی خشونت!چهارشنبه 8 اسفند1386 ساعت: 17:49<br /> کسانی که تهدید میکنند و به ترور و خشونت عریان و حذف رقیب میاندیشند، لابد در فضای منطقی-عقلانی سخنی برای گفتن ندارند، من اگر جای آقای "بماند" بودم؛ نقد مفصلی بر سخنان آقای مولودی مینگاشتم و از جهات منطقی، سیاسی و... مسئله را میکاویدم. اما چه کنیم! طبیعت قدرت همین است که فرشتهی معصوم را وسوسهی سوء استفاده از خود میکند! نفرت بر هرچه خشونت است! درود بر تسامح و قدرت تحمل دیگران.<br /> زنده باد آقای مولودی و مولودیها